English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (1823 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
expounded U واضح کردن
expounds U واضح کردن
expound U واضح کردن
clearer U واضح کردن
clears U واضح کردن
expounding U واضح کردن
clear U واضح کردن
clearest U واضح کردن
modifying U بهتر کردن
modify U بهتر کردن
modifies U بهتر کردن
ameliorates U بهتر کردن
ameliorated U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
ameliorate U بهتر کردن
demystifies U واضح و مبرهن کردن
demystified U واضح و مبرهن کردن
demystify U واضح و مبرهن کردن
demystifying U واضح و مبرهن کردن
modification U بهتر کردن مدل
clarify U واضح کردن توضیح دادن
clarifying U واضح کردن توضیح دادن
clarifies U واضح کردن توضیح دادن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
to speak volumes [for] U کاملأ واضح بیان کردن [اصطلاح مجازی]
problem U واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
problems U واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
focusing U واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش
improves U بهتر کردن اصلاح کردن
improving U بهتر کردن اصلاح کردن
improved U بهتر کردن اصلاح کردن
improve U بهتر کردن اصلاح کردن
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
notable <adj.> U واضح
perspicuous <adj.> U واضح
ditinct U واضح
explicit <adj.> U واضح
distinct <adj.> U واضح
well known U واضح
conspicuous U واضح
plainest U واضح
transpicuous U واضح
plains U واضح
explicit U واضح
kenspeckle U واضح
clear U واضح
palpable U واضح
clears U واضح
clearer U واضح
vivid U واضح
clearest U واضح
graphic U واضح
distinct U واضح
perspicuous U واضح
plain U واضح
plainer U واضح
iuntelligibly U واضح
crystalline U واضح
better than U بهتر از
so much the better for me U بهتر من
the more better the best U بهتر
all the better U چه بهتر
so much the better U چه بهتر
better U بهتر
lucidly U بطور واضح
clearer U بطور واضح
orotund U قوی و واضح
overt U واضح نپوشیده
open-and-shut U ساده واضح
luminous U شب نما واضح
unambiguous U واضح روشن
crystal clear U واضح-مبرهن
open and shut U ساده واضح
plainly U بطور واضح
sharp picture U تصویر واضح
clear picture U تصویر واضح
self-explanatory U واضح اشکار
sharp image U تصویر واضح
clear evidence U دلیل واضح
clear proof U دلیل واضح
self explanatory U واضح اشکار
clearest U بطور واضح
lucid U واضح درخشان
clarifier U واضح کننده
clear U بطور واضح
distinctly U بطور واضح
self explaining U واضح اشکار
clean cut U مشخص واضح
clean-cut U مشخص واضح
clears U بطور واضح
obvious U واضح بدیهی
cleaners U مشخص واضح
amelioration U بهتر شدن
meliorate U بهتر شدن
meliorative U بهتر شونده
above rubies U بهتر از یاقوت
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
preferably U بطور بهتر
So much the better. U دیگه بهتر
cote U بهتر بودن از
ameliorative U بهتر شونده
ameliorator U بهتر کننده
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
to change to the better U بهتر شدن
on the mend <idiom> U بهتر شدن
the best of all U از همه بهتر
It was borne in on him. U برای او [مرد] واضح شد.
enunciation U تلفظ واضح و روشن
self explanatory U بدیهی واضح فی نفسه
pellucidly U بطور روشن یا واضح
plainly U بطور واضح صریحا"
spell out <idiom> U واضح توضیح دادن
documentary photography U عکس واضح وروشن
It dawned upon him. U برای او [مرد] واضح شد.
unconcealed U روشن هویدا واضح
self-explanatory U بدیهی واضح فی نفسه
eye dialect U لهجهء واضح و هجایی
plain text U متن واضح و اشکار
pseudopod U تجسم واضح روح
luculent U نور افشان واضح
diction U تلفظ واضح و روشن
pseudopodium U تجسم واضح روح
open to the public U واضح درنظر عموم
self explaining U بدیهی واضح فی نفسه
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
he works better U او بهتر کار میکند
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
outplay U بازی بهتر از حریف
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
the better plan is to U بهتر این است که .....
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
it was no better U هیچ بهتر نبود
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
out act U بهتر انجام دادن از
truism U چیزی که پر واضح است ابتذال
to be clear to somebody U برای کسی واضح بودن
cts U واضح وروشن جهت ارسال
speak up <idiom> U بلندو واضح سخن گفتن
truisms U چیزی که پر واضح است ابتذال
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
Her eyes spoke volumes of despair. U در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
That speaks volumes. <idiom> U چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
blur U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
continuity U مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
uncovered U واضح قابل رویت غیر سری
How can you ask? U این باید واضح باشد برای تو
blurred U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurring U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurs U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
specifies U بیان واضح آنچه نیاز است
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
This would provide an obvious solution [to the problem] . U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com